• بعضي از مثلها حاصل پندهاي دانايان يا پيشوايان مذهبي يا تجربه هاي زندگي مردم است . اينگونه مثل ها را حكمت مي نامند .
• بعضي گفتار اشخاص نامدار تاريخي يا عادي بوده كه در موقع خاصي خيلي بجا و مناسب بوده و از بس به ذوق ديگران خوش آمده مشهور شده است .
• بسياري از مثل ها نتيجه داستاني است ، خواه حقيقي يا افسانه اي باشد . در حالي كه مردم از داستان اصلي آن ممكنست بي خبر باشند و يا ممكنست در هر شهري به صورتي نقل شود .
• بعضي از مثلها از يك قطعه شعر معروف گرفته شده است مانند، ( از ماست كه بر ماست )كه از شعر معروف ناصر خسرو گرفته شده است .
مثل هاي منظوم گاه ساخته و پرداخته شاعر است و گاهي از مثل هاي ساده گرفته شده و در شعر زيبا و مناسبي جا افتاده و جانشين مثل قديمتر شده است .
نمونه هایی از مثل ها ، کنایه ها و اصطلاحات
• او کرد مینش = آب کرد داخلش- کنایه از شلوغ کردن ، آشوب کردن ، دسیسه چسینی ، بزرگ نمایی
• او مراد= آب مراد ، آبی که باعث درمان و برآورده شدن حاجت و آرزو می شود.
• او دراوه = آب درآورد.- کنایه از با اشکال مواجه شدن ، عیبش آشکار شد
• او چاله ریز= آب در اجاق ریز. کنایه از ناامید ، مایوس ، بی عرضه ،عاجز و ناتوان از انجام کارها
• او من دستش نی درا = آب از دستش در نمی آید. – کنایه از خسیس بودن
• او کور= آب کور- کنایه از بخل ورزیدن – کسی که از دادن آب هم به دیگران مضایقه می کند.
• او من سرکو ای کووه= آب در هاون کوبیدن – کنایه از کار بیهوده و عبث انجام دادن
• او ورده = آب آورده ، اشیاء و شاخه و برگ های که آب همراه خودش می آورد.- کنایه از:کم ارزش بودن.
• او دراو= کنایه از رسیدگی به امور خانه ، خانه داری ، تروخشک کردن اهل خانه ، کدبانوگری
• او تر نی کنه= آب تر نمی کند کنایه از بخل ورزیدن ، کاری برای دیگران انجام نمی دهد
• او مین سرشه= آب توی سرش است. – کنایه از امور بیهوده انجام دادن ، فکر و خیال بیهوده
• او گرم کن = آب گرم کن.- کنایه از داشتن همسر و کدبانویی که به امور خانه رسیدگی می کند.
• او خردن= آب خوردن . – کنایه از آسان بودن مانند آب خوردن
• اوسین= آب سار ، آبی که چشم درد را درمان می کند. آب درمان -
• حرف اودار = حرف آبدار - کنایه از حرف درشت و پر مغز
• اوزیرکه= آب زیرکاه- کنایه از آدم مرموز و بدجنس
• او شو منده هم نی خره = آب شب مانده هم نمی خورد. -کنایه از: روزه شک دار هم نمی گیرد ، تاکید بر درستکاری و پاکدامنی شخصی
• او بی بسم الله نی خوره – بدون بسم الله آب نمی خورد. تاکید بر درستکاری شخص
• او پاکین رهد سر دسس =آب پاکی روی دستش ریخت.- کنایه از: اتمام حجت کردن ، آب پاکی را روی دست کسی ر یختن
• او غوره گرهدن= آب غوره گرفتن -تظاهر به اشک ریختن و گریه کردن
• او و جارو= آب و جارو کردن- کنایه از: رسیدگی به امور خانه داری
• او و نون دادن= آب و نون دادن – کنایه از پذیرایی کردن از کسی است.
• او کم = آب شکم- کسی که بر اثر خوردن آب زیاد در شکمش آب زیادی جمع شود.
• او زمزم= آب زمزم – کنایه از با ارزش بودن آب.
• او ا سرچشمه خراوه= آب از سرچشمه خراب است.- کنایه از کاری از بیخ و بن خراب است. هرچه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک.
• او انگنا= کنایه از گدایی کردن
• هراو=آب باران که در شکاف و فرورفتگی های صخره ها جمع می شود.
• او مال= کسی که در قبال دریافت دستمزد مزارع را آبیاری می کند.
• برفو= آب برف
• تیزاو= تیزآب
• زیراو زن= زیر آب کسی را زدن
• تی ته نو= سنگی صاف و پهن را بر روی آب پرتاب کردن و شاهد جستن آن روی آب بودن.
• تی ته نو بازی= بازی درآوردن – دست به سر کردن.
• او واوید= آب شد- کنایه از شرمساری و خجالت کشیدن
• اوش کرد= آبش کرد – کنایه از فروختن – حل کردن
• او رهد سر تشش = آب ریخت روی آتشش- کنایه از خاموش کردن و سرد کردن کسی
• رهدن مین او= ریختن داخل آب – کنایه از تلف کردن – شکست دادن ، افرادی را به آب ریختن و نابود کردن.
• برو مر بنه او سرد= برو دهان به آب سرد بگذار و سیر آب سرد بخور – سر کشیدن آب سرد– کنایه از بی خیال شدن ، آسوده خاطر گشتن
• او سرد مین سرش رهدن= آب سرد روی سر کسی ریختن. کنایه از نامید کردن ، مایوس نمودن
• یک مشک او رهدن مین سرش= یک مشک آب ریختن روی سرش- نامید کردن ، دلسرد نمودن.
• او کرد زیر پاش- آب کرد زیر پاش – کنایه فراری دادن – دور کردن ، عجله کردن.
• او کرد مین سرمون= آب کرد داخل سرمان – کنایه از تعجیل کردن ،در تنگنا قرار دادن و اصرار بر انجام کاری
• او ریختن پشت پا= آب ریختن پشت پای مسافر کنایه از آرزوی بازگشت سریع توام با سلامتی
• او مین دستت بنه گل بیو= آب توی دستت هست بگذار و بیا – کنایه در تعجیل در انجام کاری، با اهمیت نشان دادن احضار کسی
• بدون اجازه او هم نی خوره= بدون اجازه آب هم نمی خورد- کنایه از اطاعت و فرمانبرداری محض.
• اونه بست سرمون= آب را سرمان بست – کنایه از بیرحمی و خباثت.
• او وهش چیره= آب ازش می بارد و می چکد کنایه از خیس بودن و عرق زیاد کردن.
• او وش تک نی کنه= آب ازش چکه نمی کند – کنایه از خسیس بودن ، نم پس ندادن
• نم پس نی ده = نم پس نمی دهد – کنایه از بخل ورزیدن ، تو داربودن
• او به ریس نید= آب به صورتش نیست- کنایه از رنگ پریدن ، بی رمق شدن
•